ماجرای دابسمش سمیه و لایک ساسی
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۰۰۰۸۱
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، انتشار کلیپ تهران – توکیو در روز گذشته صفحه رسمی اینستاگرام ساسان حیدری معروف به ساسی مانکن خواننده لس آنجلسی جنجال به پا کرد؛ او که پیش از این هم با دو آهنگ جنتلمن و دکتر بسیاری از کودکان و نوجوانان ایرانی را با خود همراه کرده بود این بار در کلیپ جدید خود الکسیس تگزاس بازیگر و رقاص آمریکایی را به کار گرفته بود؛ زنی که سابقه بازیگری در فیلمهای نامتعارف را در کارنامه خود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کلیپی که هرچند کمتر از ۱ دقیقه آن منتشر شد اما در طول ۲۴ ساعت بیش از ۹ میلیون لایک خورد و بیشتر از صدها دابسمش از سوی کاربران ایرانی ضبط و در بخش استوری صفحه ساسی مانکن بازنشر شد؛ متاسفانه همه گروههای سنی به دعوت این خواننده پاسخ مثبت داده بودند و با ضبط و انتشار ویدئویی از خود به دیدن شدن این موزیک بیشتر کمک کردند.
پیش از این دیده شده بود که دو آهنگ جنتلمن و دکتر این خواننده از سوی دانش آموزان بسیار مورد استقبال واقع شد و در کلیپهایی که در فضای مجازی انتشار یافت بسیاری از دانش آموزان در کلاس درس و حیاط مدرسه یکصدا این اشعار را همخوانی میکردند که در نهایت منجر به جابه جایی و اخراج چند معلم و مدیر مدرسه شد اما هنوز هم تدبیری برای کنترل دسترسی نوجوانان و جوانان به این موسیقی اندیشیده نشده است.
استوریهای منتشر شده در صفحه اینستاگرام این خواننده لس آنجلسی نشان میدهد بسیاری از خانوادهها به ویژه مادران برای ضبط ویدئویی با آهنگ ساسی مانکن از کودکان خردسال و نوجوانان خود استفاده میکنند و به تصور این که فرزندانشان در فضای مجازی بیشتر دیده شوند و لایک بیشتری جذب کنند کودکان خود را به سمت یادگیری موسیقی و شعر این آهنگ تشویق میکنند در حالی که کودکان با یک جستجوی ساده اسم این بازیگر در اینترنت به سابقه و نوع بازی این بازیگر آشنا میشوند و با یک کلیک برای دیدن اسم و تصویر بازیگر معلوم الحال به دنیایی از ادبیات و تصاویر و فیلمهای مستهجن هدایت میشوند.
علیرضا شریفی یزدی جامعه شناس و استاد دانشگاه در مورد انتشار این موزیک ویدئو در فضای مجازی به خبرنگار ایسکانیوز گفت: در مرحله اول باید بررسی کنیم که چرا در بازههای مختلف زمانی شاهد بروز چنین اتفاقی در جامعه هستیم و چرا چنین مسائلی در کشور ما رشد میکند؟ با توجه به این اینکه هر موضوع و برنامهای را در کشور منع و محدود کنیم مردم نسبت به استفاده و دیدن آن حریصتر میشوند و به طور طبیعی شاهد افزایش گرایش نسبت به آن خواهیم بود؛ از سوی دیگر نیز متاسفانه در طول ۴۰ سال اخیر به مردم سواد رسانهای و سواد هنری را آموزش ندادیم و آموزش و پرورش، خانواده، دانشگاه و رسانههای ما در این زمینه کوتاهی کردند به همین خاطر مردم توانایی تشخیص سره از ناسره را ندارند و نمیتوانند موسیقی فاخر را از موسیقی مبتذل تمیز دهند و به همین دلیل از هر موسیقی مبتذل و بی محتوایی استقبال میکنند زیرا نه تنها سواد رسانهای و هنری ندارند بلکه قدرت تشخیص صحیح هم ندارند.
به گفته این استاد دانشگاه، فرزندان ما در طول ۱۲ سال ۱۶ هزار ساعت از عمر خود را در مدرسه و تحت آموزشهای معلمان و مربیان میگذرانند اما اگر بعد از پایان تحصیل آنان را در یک گالری نقاشی ببرید نمیتوانند سبکهای نقاشی و عکاسی را تشخیص دهند حتی در مورد سبکهای ادبی هم چیزی نمیدانند زیرا ما در طول سالها فقط سعی کردیم انها را نقاش و خطاط کنیم در حالی که هیچ آموزشی به آنها ندادیم.
وی یادآور شد: متاسفانه هم اکنون انقدر در کشور مسائل و مشکلات ریز و درشت داریم که شور و نشاط و شادی در کشور ما گم شده است و به همین خاطر به محض انتشار یک موسیقی مبتذل اما شاد بسیاری از مردم جذب آن میشوند و این نشانه عطش جامعه به شادی و نشاط است. مردم برای شادی کانال و مسیر مناسبی ندارند برهمین هر موزیک بی محتوا و مبتذلی در جامعه رواج پیدا میکند و خانواده به صورت ناآگاهانه و از روی جهل این موسیقی را با کودکان خود به اشتراک میگذارند در حالی که نمیدانند چه اثرات زیانبار و نامطلوبی در روح و روان کودک و نوجوان خواهد داشت.
شریفی یزدی با اشاره به مطالعات و بررسیهایی که در سال گذشته روی پدیده گرایش نوجوانان به موسیقی «آقامون جنتلمنه» انجام داده بودند، گفت: مطالعات اجتماعی و روانشناسی ما نشان داد که عموما اکثریت مردم به متن و محتوای شعر توجهی ندارند و صرفا به دلیل شاد و ریتمیک بودن موسیقی آن را دست به دست میچرخانند بنابراین شادی گم شده جامعه امروز است.
این استاد دانشگاه در ادامه یادآور شد: باید قبل از محکوم کردن خواننده و محتوای شعر به این موضوع توجه کنیم که ساسی مانکن خلاء و نیاز امروز جامعه و موسیقی را درک کرد و با تولید محتوا برای خود قدرت، شهرت، درآمد و جایگاه مردمی پیدا کرد در حالی که روانشناسان و جامعه شناسان ما نسبت به این موضوع غافل بودند و این فرصتی به دست ساسی مانکن و امثال او داد که از این نقطه ضعف جامعه در مسیر اهداف خود گام بردارند بنابراین ما باید نحوه عملکرد و رفتارهای خود را دراین زمینه مورد مطالعه قرار دهیم.
وی به رفتارهای مسئولان کشور در قبال هنرمندان اشاره و بیان کرد: ساسی مانکن و تتلو جزو هنرمندان همین کشور بودند که روزگاری موزیکهای خوبی در کشور منتشر میکردند اما وقتی ما آنها را با این ذوق هنری از کشور بیرون راندیم طبیعی است که از هنر خود و ذائقه مردم سوء استفاده کرده و علیه منافع داخلی به تولید محتوا و موسیقی میپردازند.
شریفی یزدی به وضعیت کودکان امروز جامعه اشاره کرد و گفت: باید توجه داشته باشیم که بلوغ زودرس، روابط نامشروع در سنین پایین، آگاهی در مورد همه مسائل در سنین کم حاصل ناآگاهی و سهل انگاری ما در تربیت و مراقبت از فرزندانمان است؛ به طوری که برخی از مادران به صورت کاملا ناآگاهانه و صرفا برای ایجاد فضای شادی و نشاط برای کودکانشان چنین موسیقی مبتذلی را در خانه پخش میکنند و از کودکانشان میخواهند که علاوه برهم خوانی در برابر دوربین ظاهر شود که این موضوع در بلند مدت پیامدهای بی شماری به همراه دارد.
براساس این گزارش؛ به نظر میرسد آموزش و پروش، صدا و سیما و همچنین خانوادهها در گرایش کودکان به سمت موسیقی مبتذل نقش ویژهای دارند و این ناآگاهی و بی سوادی در زمینه هنر و رسانه باعث گمراه شدن و آسیبهای اجتماعی به فرزندان این سرزمین میشود. درست است که ما نمیتوانیم برای خوانندگان و بازیگران راه و روش درست را تعیین کرده و رفتار آنان را مدیریت کنیم اما میتوانیم با برنامه دقیق روی حضور فرزندان در شبکههای اجتماعی به صورت غیرمستقیم نظارت کنیم و یا با آموزش مهارت های زندگی به آنها از دیدن و شنیدن موسیقی و تصاویر مستجن جلوگیری کنیم.
انتهای پیام/
کد خبر: 1090360 برچسبها ساسی مانکن سمیه نرو آسیب اجتماعی بلوغ زودرس سواد رسانه ایمنبع: ایسکانیوز
کلیدواژه: ساسی مانکن سمیه نرو آسیب اجتماعی بلوغ زودرس سواد رسانه ای موسیقی مبتذل ساسی مانکن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۰۰۰۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطهای بی فرجام
به گزارش تابناک، آرمان، پسرک نوجوانی که در ۱۷ سالگی متهم به قتل دوستش غزاله شد، حالا در لبه تیغ ایستاده و هر آن احتمال دارد حکم قصاص برای او اجرا شود. مروری بر پرونده اخباری که درباره او و مقتول منتشر شده نشان دهنده وضعیت عجیب و پیچیده این پرونده است.
حکم قصاص آرمان عبدالعالی که به خاطر اتهام به قتل دوست دخترش غزاله شاکر در معرض اجرا قرار گرفته است، امروز اجرا نشد تا بار دیگر تلاش برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول ادامه یابد.
سه نکته بسیار مهم در این پرونده وجود دارد که باعث شده افکار عمومی نسبت به آن حساسیت زیادی نشان دهد. اول آنکه هیچ نشانی از جسد مقتول در دست نیست ولی قضات به این نتیجه رسیده اند قتل واقع شده است. نکته دوم حساسیت هایی است که نسبت به اعدام و بخشش وجود دارد و نکته سوم مربوط به وضعیت آرمان است. آنطور که قانون تکلیف کرده باید برخی متهمان از جمله متهمان به قتل تحت معاینه روانشناسی قرار گیرند. روانشناس پرونده آرمان هم در دادگاه گفته است او مشکل عصبی و انزوای بیش از حد دارد و وضعیت روانی او در زمان حادثه محرز است.
فهمیه حسینی در صحن علنی دادگاه کیفری یک گفت: آرمان در زمان حادثه دچار افت شدید تحصیلی بوده و معدل او در آن زمان هفت بوده است. او دچار مشکلات روحی شدید بوده است. بعد از بازداشت و در زندان هم او در کارهای گروهی شرکت نمیکند و دوستی در زندان ندارد. در همه کارهای گروهی ناموفق است و فقط درسخواندن که یک کار فردی است را خوب انجام داده است. او بسیار کم حرف میزند و هیچ دوستی ندارد. قبل از زندان هم این وضعیت را داشته است و این نشان از مشکل عصبی و انزوای بیش از حد آرمان دارد. او به نامه غزاله اشاره کرد و گفت: از نامهای که از غزاله به جا مانده است، هم آمده که آرمان «بچه است»؛ رفتارهای بچگانه دارد. بنابراین عدم درک عقلی آرمان با توجه به وضعیت تحصیلی وی در زمان حادثه و وضعیت روانی او و همچنین نامه غزاله محرز است. بنا بر این گزارش قضات بعد از بررسی پرونده رأی خود را اعلام خواهند کرد.
با این حساب می توان گفت شاید آرمان سلامت روان نداشته و متوجه عواقب عمل خود در اقدام به قتل غزاله نبوده است. هر چند این جزییات در پرونده مضبوط است و دسترسی به آن جز برای طرفین پرونده و وکلایشان مقدور نیست.
با وجود این سه نکته، رییس شوراهای حل اختلاف کشور معتقد است می توان از خانواده غزاله، رضایت گرفت. امروز هادی صادقی در پاسخ به سوالی درباره پرونده آرمان عبدالعالی گفت: همچنان در تلاش هستیم که در این پرونده رضایت خانواده مقتوله را بگیریم.
او گفت: درباره این که این فرد مجرم است یا نه، نباید قضاوت کنیم زیرا این پرونده جزییات بسیار دارد و مسایل مختلفی در حاشیه این پرونده مطرح است بنابراین قضاوت در این پرونده سخت است. دهها قاضی در این پرونده ورود کردند و پرونده با دقت بررسی شده و دو مرتبه در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفته است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: مردم از نظر اتقان حکم صادره تردید نکنند زیرا براساس شواهد موجود حکم قتل صحیح است هرچند طبیعتاً ناخواسته بوده و قاتل هدف قبلی نداشته و این اتفاق پیش آمده است. این جوان سابقه جنایی نداشته و جنایتکار حرفهای نیست. گاهی افراد در یک لحظه حادثهای پیش میآید و خطایی می کنند. البته در این خطاها عمد بوده اما با قصد قبلی نبوده است. خانواده مقتول و محکوم خانوادههای محترمی هستند و ما هر دو خانواده را دیدیم و با آن ها صحبت کردیم. آرمان عبدالعالی زمانی که به زندان میرود، در حال اخذ دیپلم بوده اما در زندان فوق لیسانس خود را نیز اخذ کرده است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: باید به خانواده مقتوله حق داد که داغ بزرگی دیدهاند و از طرف دیگر جنازهای هم در کار نیست و از این خاطر نیز خانواده مقتوله آزرده خاطر هستند. اکنون شرایط به گونه ای نیست که به جسد دسترسی باشد و اتفاقی افتاده که قابل دسترسی نیست و هر چه اینها اصرار کنند که آرمان جای جنازه را بگوید، او نمی تواند بگوید زیرا خودش هم نمیداند و اگر میدانست تا الان بارها گفته بود.
قتلی که جسد مقتول هرگز پیدا نشد
رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۲ آغاز شد و خانواده دختر ۱۹ سالهای بهنام غزاله خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند اما خیلی زود مشخص شد او آخرین بار به خانه دوستش که پسری ۱۸ ساله بهنام آرمان بوده رفته است. با دستگیری آرمان، او پس از چند روز به قتل غزاله اعتراف کرد و بازداشت شد. اما مدتی بعد منکر قتل شد و گفت آن روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید چون میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.
آرمان گفت: چون او را دوست داشتم و نمیخواستم برود سر این موضوع با هم بحث کردیم اما او از پلهها پرت شد و سرش به لبه پله خورد، من هم ترسیدم و جسدش را در یک چمدان گذاشتم و در سطل زباله خیابان انداختم.
بعد از اعترافات آرمان تلاش برای پیداکردن جسد آغاز شد اما این جستوجوها راه به جایی نبرد و جسد دختر جوان هنوز هم پیدا نشده است. مدتی بعد آرمان اعترافات قبلی خود را پس گرفت و مدعی شد قتلی مرتکب نشده است. او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راهپله پایش لیز خورد و روی پلهها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.
انکارهای آرمان فایدهای برای او نداشت، با اینکه او در زمان قتل چند روز تا ۱۸سالگی زمان داشت و هنوز به ۱۸سالگی نرسیده بود، در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. رأی صادرشده مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای اجرای حکم آماده شد.
مادر غزاله اعلام کرد در صورتی گذشت میکند که آرمان محل دفن جسد را بگوید.
با این وجود باز هم با توجه به مدارک جدید بهدستآمده و قبول اعاده دادرسی، آرمان بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه ۵ مورد محاکمه قرار گرفت. او که حالا در مقطع فوقلیسانس در دانشگاه شهید مدرس در حال تحصیل است، یک بار دیگر اعلام کرد قتل کار او نیست و نمیداند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.
در نهایت قضات دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل مجرم تشخیص دادند و او را برای بار دوم به قصاص محکوم کردند. رأی صادرشده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.
نکته اینجاست که خانواده غزاله شکایت دیگری هم از آرمان کرده بودند: او علاوه بر قتل، جسد دختر ما را پنهان کرده است. با توجه به اینکه پلیس نتوانست جسد را پیدا کند، خانواده غزاله درباره اخفای جسد از سوی متهم نیز شکایتی در شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت مطرح کردند.
در نهایت بخشی از پرونده که مربوط به اخفای جسد بود به شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت فرستاده شد و قاضی دادگاه آرمان را به سه ماه و یک روز حبس محکوم کرد.
جزییاتی که در دادگاه بیان شد
در دو دادگاهی که آرمان در آن به جرم قتل محاکمه شد، جزییات زیادی بیان شده است. در دادگاه اول او اختیاری نماینده دادستان گفت: آرمان در سال ۹۲ دختری به نام غزاله را به قتل رسانده است و همه مدارک موجود در پرونده این موضوع را ثابت میکند. او به قتل اعتراف کرده و به یکی از دوستانش هم گفته مرتکب قتل شده است اما از آنجایی که جسدی از غزاله پیدا نشده است، در پرونده شبهه ایجاد شد.
نماینده دادستان در توضیح پسگرفتن رأی دو نفر از قضات هم گفت: آنها رأی خود را پس نگرفتند و به دلیل اینکه وکیل سابق مقتول مدعی شده بود مدارک جدیدی در پرونده پیدا شده خواستار بررسی بیشتر پرونده شدند. دو موضوع بهعنوان مدرک جدید مطرح شد؛ یکی دفترچه بیمه غزاله بود و دیگری تمدید مرخصی دانشگاه او. هر دو مورد به دقت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که هیچکدام دلیلی بر زندهبودن غزاله نیست. ما همچنان با توجه به مدارک موجود در پرونده بر مجرمبودن متهم اصرار داریم. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر غزاله در توضیح تمدید دفترچه بیمه دخترش گفت: همسر من بیمه خویشفرماست؛ غزاله را هم خودش بیمه کرده بود. بعد از قتل غزاله وقتی همسرم برای واریز حق بیمه و تمدید دفترچه رفته بود، بهصورت اتوماتیک دفترچه غزاله هم تمدید شده بود. این مسئله پیچیده نبود که بهعنوان مدرک جدید عنوان کردند.
مادر غزاله هم در توضیح مرخصی دانشگاه دخترش گفت: غزاله از دانشگاه مرخصی گرفته بود؛ میخواست در خارج از کشور درس بخواند و برای این کار آماده میشد اما این اتفاق افتاد. وقتی از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند مرخصی غزاله تمام شده و او برنگشته من موضوع را تعریف کردم و گفتم باور نمیکنم، دخترم مرده است. آنها هم از سر دلسوزی گفتند یک ترم دیگر تمدید میکنند. آنها به خاطر ناراحتی من چنین کاری کردند. مدرک جدیدی وجود نداشت؛ خواستند که من را آرام کنند. بعد از حادثه من روزهای سختی را گذراندم. تا زمانی که آرمان به قتل غزاله اعتراف کند، من در خیابانها دنبال دخترم میگشتم. ساعتها در خیابان با ماشین میرفتم که دخترم را پیدا کنم. به هر دختری که شبیه غزاله بود میرسیدم، جلویش را میگرفتم. من خیلی سختی کشیدم.
در ادامه زمانی، وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: متأسفانه وکیل سابق متهم در این پرونده کارهایی کرد که پرونده با چالش روبهرو شود. ما براساس مدارک پرونده درخواست صدور حکم قانونی را داریم.
آرمان: از من اعتراف دروغ گرفتند
در ادامه جلسه دادگاه، آرمان در جایگاه متهم قرار گرفت و از خود دفاع کرد. او گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راهپله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم چه میکنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس میکشد اما ترسیده بودم و فقط میخواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم.
قاضی گفت: چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟چرا جسد را به چندین متر آنطرفتر از خانه بردی؟ متهم گفت: به فکرم نرسید با اورژانس تماس بگیرم. من بعد متوجه شدم که باید با اورژانس تماس میگرفتم و جسم غزاله را هم از ترس به کمی دورتر بردم. من اصلا متوجه کارهایم نبودم. قاضی گفت: لکههای خون روی دیوار، کاغذ دیواری دستگیره کمد و جاهای دیگر خانه شما بوده است. اگر غزاله خارج از خانه افتاده بود و تو او را به داخل آوردی، چرا این خونها در خانه بود. متهم گفت: من دقیقا نمیدانم از چه صحبت میکنید و من در جریان نیستم.
قاضی پرسید: چرا به دوستت گفتهای که غزاله را کشتهای؟ اگر تو واقعا این کار را نکرده بودی، چرا این حرف را به او زدی و درخواست کمک کردی.
متهم گفت: من اول گفتم غزاله زمین خورده؛ حرفم را باور نکرد. بعد گفتم دعوا کردیم؛ باز باور نکرد و بعد گفتم او را کشتم که حرفم را باور کند و کمک کند. متهم گفت: من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. در مدتی که با هم دوست بودیم، سه بار با هم دعوا کردیم. یک بار من پیشقدم شدم که آشتی کنم و دو بار غزاله پیشقدم شد. آن روز هم مشکلی با هم نداشتیم و او خداحافظی کرد و رفت و بعد این اتفاق افتاد. قاضی گفت: از غزاله نامهای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است. دراینباره چه میگویی. متهم گفت: من نمیدانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. متهم در پاسخ به این سؤال که با توجه به انکارش چرا به قتل اعتراف کرده، گفت: بعد از بازداشت به من خیلی سخت گذشت. مدام به من میگفتند پدر و مادرت در اتاق بغلی هستند و بازجویی میشوند و من اذیت میشدم به همین دلیل اعتراف دروغ کردم.
به نظر می رسد افکار عمومی انتظار دارد علاوه بر اجرای عدالتضمن اعلام رضایت از سوی اولیای دم و گذشت از قصاص آرمان، زوایای پنهان این پرونده مشخص شود.